شعر در مورد ایستادگی
شعر ایستادگی،شعر ایستادگی در برابر ظلم،شعر در باره ایستادگی،شعر ایستادگی، شعر در مورد ایستادگی ،شعر برای ایستادگی،شعر نو ایستادگی،شعر در وصف ایستادگی،شعر در باب ایستادگی،شعری در مورد ایستادگی،شعر در مورد ایستادگی در برابر مشکلات،شعر درباره ایستادگی،شعر در مورد ایستادگی،شعر در مورد ایستادگی و مقاومت،شعر درباره ایستادگی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ایستادگی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
ایستادگی کن ،
ایستادگی کن ؛
و ایستادگی کن …
و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغها ، جرات نزدیک شدن به مترسکی که ایستادگی را فقط به نمایش می گذارد ندارند.
شعر ایستادگی
باید در نبرد بیهوده ی ایده و ائین ها
ایستاد و ایستادگی کرد و از ان گذاشت
شعر ایستادگی در برابر ظلم
به کرم ایستادگی فرمای / کز شره بر دو پای استادست
شعر در باره ایستادگی
ایستادگی یعنی
لحظه های بدون داشتن تو
لحظه ای که دست به سینه در مقابل غرورم قد علم میکنی
و میگویی
مهربانم
نشد
برو…..
شعر ایستادگی
و ما را ایستاده آفرید، تا ایستادگی را از یاد نبریم …
شعر در مورد ایستادگی
در میدان عاشقی ایستادگی باید کرد
در اسرار عشق خود پختگی باید کرد
آسان مده عشق را به باد فنا
در راه عشق دلدادگی باید کرد
گر راه سخت است و لیلی بی قرار
همچو مجنون ایستادگی باید کرد
شعر برای ایستادگی
کسی که در برابر خداوند زانو می زند؛
می تواند در برابر هر کسی ایستادگی کند …
شعر نو ایستادگی
از هجوم باد هرزه نمی هراسم
که هر روز به آماجی می وزد
به ایلغار چشم تو
که باز گونه
تخم وحشت می ریزد آشنایم
آزادی واژه ایست که در زبان ما
مفهوم واحدی ندارد
در برابر سیلی که می آید
ایستادگی بی معناست
که قهرمانی افسانه ی دروغینی است
که هر کس سیمای خویش را در آن می خواند
شعر در وصف ایستادگی
از آن، زمانه بما ایستادگی آموخت / که تا ز پای نیفتیم، تا که پا و سریست
شعر در باب ایستادگی
شعری در مورد ایستادگی
شعر در مورد ایستادگی در برابر مشکلات
شوکت هزاران سال ایستادگی را فریاد می کرد ؟!
چگونه باید باور کرد که عظمتی به قدمت تمدّن
شعر درباره ایستادگی
ز قطع راه مرا نیست شکوه ای چو جرس / ز ایستادگی کاروان کنم فریاد
شعر در مورد ایستادگی
شعر در مورد ایستادگی و مقاومت
آنقدر زمین خورده ام که بدانم
برای برخاستن
نه دستی از برون
که همتی از درون
لازم است …
حالا اما
نمی خواهم برخیزم
می خواهم اندکی بیاسایم
فردا برمی خیزم
وقتی که فهمیده باشم
چرا زمین خورده ام …
شعر درباره ایستادگی
به قدر آنچه کنند ایستادگی در فکر / سخن به گرد جهان آنقدر روان گردد
شعر ایستادگی
شعر ایستادگی در برابر ظلم
میان سادگی من و ایستادگی تو
راهی هست
که تجربه کرده¬ام
اما
کبوتری که می¬خواستم
میان سکوت چشم¬ها و افتادگی آسمان مرده بود…
شعر در باره ایستادگی
شعر ایستادگی
به قدر آنچه کنند ایستادگی در فکر
شعر در مورد ایستادگی
از ایستادگی ام گفت تا مسخ کرد تنم را
خواند استعاره مرداب هشیاری بدنم را
ای شخم کهنه بی بذر ای کاش در تو نمی ریخت
رگهای قهوای خاک حس زلال تنم را
با انزوای من امیخت تا تابناکی قوها
اتش دمید و بهم ریخت معماری جگنم را
باز استغاثه صافیست با استحاله ای که هست
شاید مگر بدراند پروانه ای کفنم را
تاوان مرگ زمین چیست غیر از قیام درختان
اماده کن بودنم را سر شار کن شدنم را
شعر برای ایستادگی
چنان که گردش پرگار ار فشردن پاست / روانی سخن از ایستادگی باشد
شعر نو ایستادگی
شعر در وصف ایستادگی
غوغای
چشم های تو اینک
با بی چقدر بهار
چقدر تابستان
تنت حریم ویرانی مرا
حصار ترد خواستن می کند
حصار ایستادگی در برابر
غوغای مرگ بار
بی تو ازادی
بخیل می شود لبان دوخته ام
سکوت می کنم
و می شکند دستهای ساده من
در بی نهایت مشکوک اغوش تو
تو را مثل تمام خوبی ها
مثل کودکی هایم
چقدر بهانه بگیرم
شعر در باب ایستادگی
نفس گداخته خود را به گلستان برسان / که ایستادگی این کاروان نمی داند
شعری در مورد ایستادگی
چنان که گردش پرگار ار فشردن پاست
روانی سخن از ایستادگی باشد
شعر در مورد ایستادگی در برابر مشکلات
صدای پایت در گوشهام
آرام آرام به هجایی
از بودن تبدیل میشود،
سایه ی روشنت برایم
نمادی از ایستادگی ایست
افسون شده ی
نگاه آبی یت شده ام
خود نمیدانی،
خود نمیدانی که چگونه
مرا در بند چشمهایت کردی
و صدایت را
به زیبایی صدای باد در گلستان ستارگان
با گوش من آشنا کردی
تنها اگر شبی،
در حیاط خلوت ذهنت
به دنبال من بگردی،
خواهی دانست که چرا
من اینگونه محو تماشای
چشمهایت هستم.
شعر درباره ایستادگی
سرسبز آن گروه که بی ایستادگی / جان را فدای سرو روان تو می کنند
شعر در مورد ایستادگی
شعر در مورد ایستادگی و مقاومت
عنوان این نامه
ایستادگی است
اما تو خمیده ای
چون درخت کهنسالی
شعر درباره ایستادگی
به قدر آنچه کنند ایستادگی در فکر / جهان نورد به آنقدر گردد آب سخن
شعر ایستادگی
شعر ایستادگی در برابر ظلم
کمند غربت تنهایی من
در تداخل ایستادگی
بر هم شکست
بغض بی صدا
در توان زندگی فریاد زد
بی صدایم ای خالق هستی
دوست دارم از تو بگویم در فرای هستی
چه کنم نمی دانم
در کجای هستی تو را یابم
تا از تو گویم
در این وجود غربت هستی
شعر در باره ایستادگی
شعر ایستادگی
من و تو تجربه کردیم عاشقی رو
درس تنها شدن و دلبستگی رو
زیر لب زمزمه کردیم سادگی رو
قصه ی افتادن و ایستادگی رو
شعر در مورد ایستادگی
شعر برای ایستادگی
تاریخ هرگز ستم ها و نا جوانمردی ها
وایستادگی ها وعشق ها را
فراموش نخواهد کرد
شعر نو ایستادگی
… و سرانجام
بعد از حدود ربع قرن، ایستادگی،
با آشوب مردم سیاه چشمانت،
بنیان خونین و خودکامه ی دلم
فرو پاشید!
تو را به چشمانت سوگند،
پلک بر هم مگذار
که از پلکان بلند رویاهایم سقوط خواهم کرد
با مغز…
شعر در وصف ایستادگی
مرد بود و بزرگ بود
و در کوله بارش تنها نقشه ایستادگی داشت
از کویر دلخور نبود
از خارهای آن واهمه داشت
حتی بارش ستارگانش را دوست داشت
شعر در باب ایستادگی
من و دیوانگی ،شیدایی از تو
من و ایستادگی ،رسوایی از تو
شعری در مورد ایستادگی
زادگاهم
به صلیبم کشانید
روی خشت خشت ایستادگی ام !
گمان می کند
لالایی روزانه اش
کلبه ی بیزاری ام را
خواب می کند …
و چه ساده
او هم بازیچه ی دست زمانه می شود !
شعر در مورد ایستادگی در برابر مشکلات
شبی فهمیدم این قصد دل و از خود سرودم
که هرگز در همه عمرم هوسرانی نبودم
چو دل برخاست و باخشم در برم ایستادگی کرد
به اکراه فراوانم مجازاتش نمودم
شعر درباره ایستادگی
اگر تو نیز با من به هوای دلم بیایی میبینی که از
من جز ویرانه ای نمانده و حتی آبرویی برای فروختن
خواهم کوچیدن از این غربت سرای ولی ،
ولی خونی مرا اینجا به ایستادگی می خواند
شعر در مورد ایستادگی
بیزارم من از مادر
از دلسوزی شومش
از دنیای تاریکش
از چشمان دلخونش
بیزارم من از مادر
بیزارم من از حامی
از تمام حامی ها
از شگون خوشنامی
بیزارم من از مادر
از هر که حمایت کرد
از هرکس که بر عشقم
هر گونه جسارت کرد
بیزارم من از مادر
از میانه گیری ها
از پوشاندن قلبش
از بهانه گیری ها
بیزارم من از مادر
از حمایت بی حد
که مرزی را نمی داند
از این دخالت بی سد
بیزارم من از مادر
از نگاه شیرینش
از ایستادگی پشتم
برهماید پی دینش
شعر در مورد ایستادگی و مقاومت
کوه
ایستادگی سرافراز
چشم در چشم ابدیت
بی خبر از فرسایش باد و باران.
شعر درباره ایستادگی
بر ظلمت سیاه شب ایستادگی
زیباترین ستاره شهر منی هنوز!
میراث خاطرات جوانی تباه شد
تنها بهانه ی نفس و بودنی هنوز!
شعر ایستادگی
دو راه پوچ
دو راه پوچ بی مقصد
راستی مقصد کجا بود؟
خانه خوشبختی وارون
وارونگی در اوج ایستادگی
شعر ایستادگی در برابر ظلم
زندگی ایستادگی وبرپایی چون کوه
زندگی این چنین است زیبا وباشکوه
زندگی باغیست در آن عشق پراکنده
باید که درآن بذر مهر ومحبت پاشیده
شعر در باره ایستادگی
قوانین برای دور زدن نوشته می شوند
ایستادگی بادبادک
در برابر کشفیات نیوتن
انعکاس صدای جیرجیر
بر اعصاب سکوت
لجاجت مهتاب با سیاهی شب
فرمول ها را کنار بگذار
دنیا
به تبصره ها محتاج تر است .
شعر ایستادگی
چشمانم را به کدام افق خیره نگه داشته ای ؟
وقتی هنوز از ایستادگی ام مطمئن نیستی
من خواهم رفت
ارزانی ات باد
افق با تمام خیرگی هایت !
شعر در مورد ایستادگی
ایستادگی کردند
که رد پایی نمانده…
دستم را بگیر
پدرم چشمانم را وقف کرده است!